پارت ۲

آدلیا ویو
منم نودلمو خوردم و بعدشم سوجومو
رینا دوباره سرشو گذاشت روی میز و گریه کرد
واقعا دلم خیلی براش میسوخت
آدلیا : رینا اگه حالت بده میخای بیای خونه ی ما
رینا : با...باشع
آشغالامونو ورداشتم و انداختم سطل آشغال و دست رینا رو گرفتم ، ساعت تقریبا ۱۲ شبه و پیدا کردن تاکسی سخته ، پس گوشی مو روشن کردم و یه تاکسی اینترنتی گرفتم ، بعد از چند مین اومد و سوار شدیم و رفتیم خونه رینا رو بردم و اتاق و مجبورش کردم دوش بگیره ، یکی از لباسامو بهش دادم ، پوشید و عین یه بچه کوچولوی آروم خوابید ، منم کنارش خوابیدم
پایان فلش بک
تمام اون شب عین فیلم از جلو صورتم رد شد
آدلیا : آه فاک
گارسون خوشتیپی اومد سمتمون ، وای این حس عجیب چیه ، حس میکنم باهم نسبتی داریم ... فاک این چه حسیه .. بیخیال
تهیونگ : سلام خانوما خوش اومدید چی میل دارید ؟
آدلیا : یه قهوه لطفا
رینا : یه نسکافه و کیک شکلاتی
تهیونگ : باشه چشم
گارسون رفت و ماهم دوباره شروع کردیم به حرف زدن
رینا : وای آدلیا چشماش خیلی شبیه چشمای تو بود
آدلیا : اره خیلیم جذاب بود
بعد از چند مین گارسون دیگه ای اومد
رینا ویو
اون یکی گارسونه که از کارت روی لباسش میشه فهمید اسمش جونگکوکه اومد و سفارشارو اورد ، وای چه جذابه
جونگکوک : نوش جان
رینا : م..ممنون
آدلیا ویو
آدلیا : هی رینا چیشده ؟ چرا به اون پسره خیره شدی
رینا : از اون قبلیم جذاب تره روش کراشم
ادلیا : وای توام که رو عالم و آدم کراش میزنی
رینا : اذیت نکن دیگه این از کراش رد کرده
آدلیا : میخای شمارشو بگیری ؟
رینا : ارع
آدلیا : باشع پس فعلا کیک و نسکافتو بخور بچه
رینا : هی فقط یکسال ازت کوچیکترما
آدلیا : باشه باشه😂
رینا نسکافه و کیک شکلاتیشو و منم قهوهمو خوردم
آدلیا : میشه صورت حسابو بیارین ؟
تهیونگ : حتما
اون پسره ای که رینا ازش خوشش میومد اومد و صورت حسابو به سمتم گرفت
با چشم به رینا اشاره کردم که حرفشو بزنه ، جوری که مطمعنم پسره فهمیده بود چی میگم ولی رینا نه
جونگکوک : چیزی شده خانم ؟
آدلیا : عا نه ممنون
رینا : ببخشید آقای .....
جونگکوک : جونگکوک هستم ، بله ؟
رینا : میتونم شمارتونو داشته باشم ؟
وایی خجالت رینارو نگا... هم پیشنهاد میده هم خجالت میکشه
جونگکوک ویو
دختر خوشگلی و خوبی بود پس
جونگکوک : بله ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
رینا : ممنون
بعد از این حرف پاشدن و رفتن
رفتم سمت تهیونگ
تهیونگ : چیشده ؟
جونگکوک : هیچی
تهیونگ : هی منو گول نزن اون دختره چی گفت ؟
جونگکوک : هیونگ دختره شمارمو گرفت ، خیلی خوشگل بود نه ؟
تهیونگ لبخندی زد و گفت
تهیونگ : ارع ارع
جونگکوک : ولی خدایی هیونگ اون یکی دختره چقد چشماش شبیه تو بود
تهیونگ : آرع منم متوجه این شدم
جونگکوک : خب دیگه برگردیم سرکارمون
بعد این حرف به کارمون ادامه دادیم
آدلیا ویو
بعد از اینکه از اونجا اومدیم بیرون با رینا خدافظی کردم و به سمت خونه راه افتادم
بعد از چند مین رسیدم ، رفتم داخل و سلام بلندی کردم و رفتم تو اتاقم
دیدگاه ها (۲)

پارت ۳ فیک دور اما آشنا

پارت ۴ فیک دور اما آشنا

پارت ۱ فیک دور اما آشنا

معرفی فیک (دور اما آشنا )

پارت ۳۶ فیک دور اما آشنا

پارت ۱۵ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط